عشقه من . . .
اینروزها که هنوز نیستنت را به هوای دوباره داشتنت ثانیه شماری میکنم . . .
ساکتم .حرف نمیزنم. نه که چیزی برای گفتن نباشد... نه .به این سکوت پیله کرده ام. نه که ندانم چه بگویم
اینروزها از همیشه پر تر از حرفم . از همیشه بیشتر گفتنی دارم ولی من مانده ام و یک عالمه ناگفته های ناشنیده...
میروم تا فراموشم کنی ...
در فراموشی هم آغوشت میکنم تا طعم تلخ برخوردهای سردت یادم برود...
ناگفته هایم را میگذارم گوشه ی دلم تا روزی که تو بیایی...
روزی که باشی و بخواهی برایت حرف بزنم...
تا اون موقع... هر وقت خورشید را بالای سرت دیدی بدان در غروبی دلگیر به تو می اندیشم ...
به اینکه اگر کاری که عشق با من کرد با تو میکرد چند روز دوام میاوردی...؟؟؟؟
من همون دختره دیونه ایم که
هیچوقت عوض نمیشه ...
همونی که همه باهاش خوشحالن اما
کسی باهاش نمیمونه.....
همونی که مواظبه کسی ناراحت نشه اما
همه ناراحتش میکنن....
همونی که تکیه گاه خوبیه اما
واسش تکیه گاهی نیست...
همونی که همیشه بهش دروغ میگن اما
اون باورش میشه
آره من همونم):(
دلم چرا گریه میکنی؟؟؟ "آسوده باش" دیگر تو را به کسی نمیدهم.....!
حتی به امانت!
خسته ام از تو نوشتن..
کمی از خود می نویسم این "منم" که
دوست دارم...!
دوس دارم همیشه دلتنگت باشم... به یادت که میفتم، حس میکنم قدم بر ماه گذاشته ام...
عکست را که نگاه میکنم، حس میکنم خوشبخت ترینم...
برایت که مینویسم، حس میکنم بهترینم...
اسمت را که زمزمه میکنم، حس میکنم تمامت برای من است...
دلتنگت که میشوم دنیا روی سرم خراب میشود اما یادت مرا از نابودی نجات میدهد...
دوست دارم دلتنگت شوم که تو مرا نجات دهی و من بار دیگر زندگیم را مدیون تو باشم...
دوست دارم همیشه دلتنگت باشم، زندگی من... ❤❤❤