<<< آهـــــــــــــــــای رقــــــــــــــیـــــــــــــــــــب >>> 


یــادت بــاشـد کــم حوصلــســـت....

ظاهــرش جــدی...امــا دلــی دارد

کــه مـهربــانــیـش بـه وســعــت

یــک اقـیــانــوس است!!!

بد قـول نـیـسـت...امــا کم می اورد

و سر قولـش نـمـیــمــانـد!!!

هـمـیـشـه دنـبـال بـهــانـه است...

بــَــــــهـــــــــانـــــــه دسـتـش نده!!!

خـستــه ک باشــد تــنـهــایــش بــگـزار!!!

اگـر نــاراحتت کرد...

به لــحــن صــدایــش توجه نکن!

اگر پـشــیــمـانی در ان مــوج میزند...

دیگر اصرار ب عذرخواهی نکن!!!

چـون <<<مـــــَـــــغـــــــــــرور >>> اسـت!!....

بـه حرمت دوست داشتن 

غرورش را نشکن!!!

نوازشش کن...

به نوازش نیاز دارد!!

رازدار باش همیشه نیاز دارد

خودش را خالی کند!!

اگر دیدی لج کرد...

عیب نداره کوتاه بیا...

چند وقتی ک بگذرد...

از کارش پشیمان میشود!!...

از همین حالا بدان!!!

هیچ وقت تو را به

<<<رفـــــــــیـــــــــــــق>>> هـــــــــــایـــــــــــــــــــش

ترجیح نمیدهد!!!

دختر: می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام؟؟؟

پسر: چی می خوای؟

دختر: اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو روش بذاری؟

پسر: چرا؟

میخوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم درد بکشم؟؟

دختر: نه.. !!

آخه دخترا عاشق باباهاشون می شن..

می خوام بفهمی چقدر عاشـــــقت بودم...!

گاهے ،وقتِ خُداحافظے از کَسے


خواسته یا ناخواسته میگیم : « مُواظبِ خُودت باش ! »




♥مُواظبِ خُودت باش یَعنے فِکرم پیشِ توئه !♥


♥مُواظبِ خُودت باش یَعنے بَرام مُهمے !♥


♥مُواظبِ خُودت باش یَعنے نِگَرانتم !♥


♥مُواظبِ خُودت باش یَعنے دوستت دارم !♥


♥مُواظبِ خُودت باش یَعنے به خُدا مے سپارَمت !♥



♥مُواظبِ خُودت باش یَعنے از الان دِلم واسَت تنگ شُده !♥


مُواظبِ خُودت باش


یَعنے... واقعاً مُواظبِ خُودت باش...;)

افسانه هارو رها کن،....

دوری و دوستی کدام است؟؟

فاصله هایند که عشق را می بلعند!

من اگر نباشم دیگری جایم را پر میکند!!...

به همین سادگی......

عشقه من . . .


اینروزها که هنوز نیستنت را به هوای دوباره داشتنت ثانیه شماری میکنم . . .


ساکتم .حرف نمیزنم. نه که چیزی برای گفتن نباشد... نه .به این سکوت پیله کرده ام. نه که ندانم چه بگویم


اینروزها از همیشه پر تر از حرفم . از همیشه بیشتر گفتنی دارم ولی من مانده ام و یک عالمه ناگفته های ناشنیده...


میروم تا فراموشم کنی ...


در فراموشی هم آغوشت میکنم تا طعم تلخ برخوردهای سردت یادم برود...


ناگفته هایم را میگذارم گوشه ی دلم تا روزی که تو بیایی...


روزی که باشی و بخواهی برایت حرف بزنم...


تا اون موقع... هر وقت خورشید را بالای سرت دیدی بدان در غروبی دلگیر به تو می اندیشم ...


به اینکه اگر کاری که عشق با من کرد با تو میکرد چند روز دوام میاوردی...؟؟؟؟