عشقه من . . .


اینروزها که هنوز نیستنت را به هوای دوباره داشتنت ثانیه شماری میکنم . . .


ساکتم .حرف نمیزنم. نه که چیزی برای گفتن نباشد... نه .به این سکوت پیله کرده ام. نه که ندانم چه بگویم


اینروزها از همیشه پر تر از حرفم . از همیشه بیشتر گفتنی دارم ولی من مانده ام و یک عالمه ناگفته های ناشنیده...


میروم تا فراموشم کنی ...


در فراموشی هم آغوشت میکنم تا طعم تلخ برخوردهای سردت یادم برود...


ناگفته هایم را میگذارم گوشه ی دلم تا روزی که تو بیایی...


روزی که باشی و بخواهی برایت حرف بزنم...


تا اون موقع... هر وقت خورشید را بالای سرت دیدی بدان در غروبی دلگیر به تو می اندیشم ...


به اینکه اگر کاری که عشق با من کرد با تو میکرد چند روز دوام میاوردی...؟؟؟؟

نظرات 1 + ارسال نظر
آریسا چهارشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 09:48

هع

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.